زینبانه بآید صبوری کرد..
هر رنج
را
....کوله بار ِ تنهایی یک جمع را او بهـ دوش کشید..
و اگر هم به زیبایی نرسید....
زیبایی دید....
.....خُدا..
را
پُشت پرده ی همه ی تنهایی ها
که اگر او باشد
کافیست..
چون که او محرم اسرار شود
دلم به بودنش شلوغ گردد و دیگر تنها نشود
راز زیبایی، دیدن خداست
وگرنه هیچ ماجرای ِ خوبی بدون او، خیر نشود
بآید صبوری کرد، زینبانه
تنها ، ماندن به پای ِ خالق ِ عشق، عشق است، صبوری هم شآید نشود
کوله بارم سنگین است،، مثل ِ زینب سلام الله علیها..
از اینجای ماجرا،
تا خدا را دیدم،
همه چیز برایم زیبا میشود....
به جز خُدا که محرم نیست فی قلبی
حوصله میکنم،
دنیآ یک روز برای همیشه،،
بهانه هایش تـــــــــمام می شود
صلی اللّٰه علی قلب ِ زینب الصّبور
کنار همه تنها،
ولی،، او همه میشود
صبر میکنم
تاریخ دنیآ مگر چند روز است همه اش؟!
حوصله میکنم،
دنیآ یک روز برای همیشه،،
بهانه هایش تـــــــــمام می شود زیبا میشود به چشم همه آن زیباییِ که پشت ابر سیاه از چشم دنیا میگِریَد..
و از آنروز یا شبی که مادرم سربند یا زینب را به سرم بست یا علی علی در این منزل امنم که همه چیزش زیباست..چون خدایش زیباست.