دوست داشتن را باید چال کنند در قبر رویش حک کنند
درغگو است
یک دروغ شیرین است ولی دل را میزند
دل شیرین را هم زد
شیرینی اش زندگی را شیرین نکرد
جز یک داستان تلخ که بجا ماند
نه شیرین شیرینِ عاشقی بود نه فرهادی آمد..
راه عشق را باید آمد و ماند
تیشه زدن ندارد
شیرینی پخش کردن ندارد
زندگی باید شیرین شود
عاشق باید بود
تا به آن رسید
در راه عشق، عآشق هر که باشد،، فرهآد می شود
وگرنه..
عشق را باید چال کنند در قبر،
رویش حک کننددروغ است
عاشق همیشه فرهاد است چه فرهاد باشد یا نه..
چون عشق نامی ندارد..
فرهآد، هم مدتها گمنام بود و آنگاه که شیرین مُرد
گفتند او فرهآد است
عشق فقط فرهاد میشناسد فرقی نمیکند به چه نامی..
عاشق، فرهاد است اگر نباشد هم
، میشود
تا هر نامی که دارد عآشق باشد!
فرهآد فقط یک نام بود
تا راستی ِ حرف را ثابت کند...
فرهادی که قِصِّه ی شیرین را تمام نکرد چه فرهادی...
خُسرو عاشق بود
بی تیشه ایی...