عشق را میتوان هر روز خواند
حتی
آوازش کرد
تیشه زد
مثل شیرین و فرهاد
اما همه میدانیم
نه شیرین شیرینِ فرهاد گشت
نه فرهاد فرهادِ شیرین
کاش بجا رفتن شیرین
کاش بجا رفتن فرهاد
کاش بجا بی وفایی شیرین
فرهاد تیشه نمیرد
به زمین
تا شیرین وقتی فهمید بمیرد
کاش میفهماند
کاش نفر سومی نبود
کاش خسرویی در ماجرا نبود
کاش شیرین نمیمُرد....
عشق اگر روزمرگی هم شود
از روزمرگی هایی که حسی نداری
به روزهایت
بروزتر است
در این سرای گریز از آدمها
باید از عشقی سرود
که زمین به خود ندیده
عشقی که حقیقت دارد
افسانه نیست
عشقی که عاشق و معشوق ندارد
نه قرارست فرهادی بیاید
نه شیرینی منتظرست
عشقی که با هر نامی که رویش میگذارند
بوی عشق دهد
نه چیزهای دیگر
عشقی که سرودنیست...
#باید_بِسُرویم_عشق_را
#همان_آب_حواله_ی_پشت_سرت
که دوست داشتن را هجّی کند
که هرکجایی برگردی
با من بخوانی از سرود عشق
- ۹۶/۱۲/۲۰