میـــدانی؟
سالها
طی کردم
والان میبینم
روی تابلو نوشته:بن بست
برگردم؟
تاکی؟
توشه ام رفت
پاهایم ندارد رمق
بمـــانم؟
کجا؟
کجا؟
کجاا؟
وقتی سر قرار
گفت
مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد
و من میان کوچه های این کشور
در همین بن بست
باید خانه نو بسازم
تا کی؟
میانبر را نشانم بده
نشانه ایی که از سرگردانی کوچه ها و بن بست ها،
یقین کنم
که بن بستی نیست
تو اینجایی
درون من و
هر کجا که باشم
نشانه شاید منم
به کجا میروم از خویش؟
همه جز من دروغ میگویند
همه جور دیگرند
همه ..توی من نیستند
تو
منی
در
هرکجا...
نقشه را گُم کرده ام
قرار ما کجا بود؟؟
بیا برویم
یا راه را پیدا میکنیم
یا راهی جدید میسازیم
شاید کسی نقشه را پیدا کرده و سوزانده...
بهترست بِجُنبیم...
اینجا امن نیست...
- ۹۶/۱۲/۲۰