عجیب ِ
این ها محافظ های منند؟
؛
فرشته ها را میگویم
هر روز هستند
از بَعدِ نماز صبح جدیدها می آیند
من با این همه محافظ
..
ولی باید میفرستادمشان
بهتر بود پس که مراقب تو باشند بس که چارچشمی نگاهت میکنم
تا ببینم چوون است نگاهت
تویی را که
چشمم در توست
آنقدرها قوی که هیچ کُنْدور و چشم نظری راه حلت نیست
چَشم بگوو
همین را میخواهم
ای دل بگو چشم
فرشته ها جز چشم نمیگویند
(دل)
فرق دارد با قلب
خیلی هم عاقلانه نیست
و نه الله بختکی
دل است
دل،،،
چشم به خدا یعنی سندی که تویی
فرشته ی نگهبان من
که همیشه با منی
من در تقصیر تو تقدیر ندیدم
که با چشم بستن تو چشمت را نبینم
چشمت آنسوی حال خوب ِ منست
نشانت کردم برای خودِ خودم
ولی جانانه چشمت میزنم
وقتی انتظاری جز همین چشم ها ، ندارم از تویی که چشم برهم میزنی انگار خوب ندیدیَ م
چشمت را دریغ میداری که چه شود
صِلاح گرم گرفتی؟
در برابر تقدیر خُدا؟
این فرشته ها که می آیند خیالم تخت
ولی دوباره بمن تذکر میدهد
کاش زودتر میفرستادمشان به دنبال چَشمهایت،،،
- ۹۶/۱۲/۲۲