ای ناپیدا و ندیدنی که در هر کجای این دالان هستی
نور تو می تابد
ای خالقی که مرا از خودت در خودت خلق نمودی
من در کجای هستی در کدام ناکجایی به دنبال تو بگردم
و به تو چه شمایلی نسبت دهم؟
حال که در توام و من را به تو نسبت می دهند
من اگر از هر کجای
غیر خودم
تو را چیز عجیب ناپیدایی یابم گمراهم
تو جایی خاص حکومتی خاص نداری
من از تو آفریده شده ام و همه چیز نیز
حــمد که مرا در روح عزیزت آفریدی
و نزدیکم مینمایی به خویشتنم.