دلت را خوش کن
زود بگذر
از این هوا بُگذر
یک کویر لازم است تا تمام عُقده هایت را روی بی آبی وسیعش هق هق کنی..
بُگذر
کمی خودت را بسپار
تا رهایت کند در باد
تا محو در گردباد آنقدر گُم شوی
تا خودت را پیدا کنی..
گریه کن
بُگذار اثرش روی دل این کویر بماند و خالی شوی از دِق
و بداند خُدا ؛ گُمی در بودنِ او...
هم هق هقهایت بریزد و بوی خاک پُر شود از دِلِ خُدا،
و همراهش
در تنها مکانی که خُشکیده انگار به ابدِ زمین
..
دیگر جایِ امنی برای گرییدن نیست
اینجا اینقدر خُشک است
تو ولی هر چه میخواهی گریه کن
آنقدر خُشک است که کسی بویی از رطوبتِ اشکهایت نبَرَد
و آنقدر عاشق ،که تو را خلیفه ی خود کرده در زمین ،
تا اشک بریزی
و جایش جایِ تمام اشک ریختن ها میشود
طوری که انگار از ابتدا خُشکیده بوده
؛ زمین
- ۹۷/۱۰/۰۶