آخر..همهء زندگی را خُدا در قلبت آفرید
هیچ کجایِ دیگر
حس زندگی نیست..
خُدا انگار آنجا بیشتر خُدایی میکند بر من..
آنجا
قلبت
که حس میکنم
باید بمانم و بندگی کنم
هزار راهزن دارد این حوالی که میخواهد قلبم را از من بگیرد
تپش ها حرفهاییست که بر من میخوانی
تا همهء زندگی را با تو در این مکان دلدادگی کنم
دلم را در مکانِ خُدا بگذارم و خودم را حالا بشنوم
و از راهزنان عبور کنم و بسم اللّٰه گویان دل را به تو بسپارم و دلدادگی را زِ سَرِ سپُردگیِ بندگی به تپیدن
در قلبت صبور باشم برای عاشقی
هرچند میتپد،قلب،همیشه
اما صبر میکنم
مدتی فقط نفس نمیکشم
تا قربة الی اللّٰه دلی باشم که تویی و تا همیشه خودمِ خودت باشم!..
- ۹۷/۱۰/۲۲