به او می اندیشم
دعای نُدبه خوان میشوم..
نمیدانم..
از خواندن.. تا او شدن قرن ها، بسی بیشتر فاصله است
دعا ی فرج مان چقدر ما را نزدیک کرده؟
چقدر شبیه مسلم؟
چقدر میدانیم میدانیم فاطمه جلوی درب گفت
یا مهدیییییییییی
چقدر تشنه ایم؟
چقدر هلاک شده ایم از این عطش
از این نرسیدن
از بی مهدی
از جام کِه سیر؟
مهدی؟
ولی کدام مهدی؟
کدام امام؟
که جز مهدی شدن
جز مسلم شدن
جز بنده شدن
راهی نداریم برای فرج
خودمان اگر به داد خودمان نرسیم
کدام مهدی برسد
کدام منجی
که در آیینه است
فقط بشنو
ببین
که با تو سخن میگوید
در وجدانت
و تو را در آیینه نشان میدهد
ظهور
اگر همین نیست
چیست انسانیت؟
فکر میکنم به او می اندیشم
اما گاهی فکر میکنم چقدر از اندیشه اش هم دورم..
که یار شده ام..
ولی یاری نکرده ام..
#فکر میکنیم، دوستش داریم
پایْ کار خسته میشویم.. و خیالِ عآشقی گآهی انگار به دردسرش نمی ارزد!
تا عزیز مصر شدن.. هزآر ها راه فاصله است..
و گآهی به قابیل ها افتخار میکنیم و با آن ها همراه می شویم.... و بس است..
همآن ته چاه..
#دعاهای نُدبه را فقط ورق میزنیم
#اهل ریا نیستیم، امّا یآدمان رفته چقدر دوریم..
و نمی رویم..
#گاهی از او گفتن کافی نیست باید او شد..مثل او
مهدی آخر فاطمه س را میگویم..
#یا صاحب الزّمان ؛
من نیز همانم که تو صاحبمی؟؟
..
چه اجاره نشین بدی هستیم..
#یآریت را بلد نیستم.. یآدم ده..
#شب جمعه #منتظرانه #به غیر از تو من صاحب نخواهم
#جهان تلف شده..بی تو..
#این دعای نُدبه را گوش میدهم.. شآید یآدم آمد
که...بی تو یک چیز زمین کم دارد
و هزارها راه فاصله است..
#شآید شنیدم #گاهی فکر میکنیم لبِّیک می گوییم اما صدایمان کوتاه است..تو شنیده ای.. امّا.. میدانی فریآد نکرده ایم..
#یابن_الزّهرا
- ۹۷/۱۱/۰۵