چون اشتبآه بود
محکوم به صــــــبر
شدیم
و ندانستند این صــــــبر
اشتباهی رویِ اشتباه دیگر گردد
و ندانند
تا زمآنی
که مجبور شوند خودشآن
،به دیــــــر
شدن،،
و ندانند چیست تا در آن قرار گیرند،،
مثل بندکفشی که یک گره اش را اشتباه ببندی
تا آخر مجبوری اشتباه بروی
ولی داری میبندی نگاه کن اگه نه همون گره رو باز کن دوباره ببند
وگرنه مجبوری که هی صبر کنی هی صبری کنی صبر کنی،،
- ۹۷/۱۱/۲۷