....السلام علیک یا رضاجـــآنـــ....
روبروی نگاهتان حرفهایم را گفتم
قلمِ دلتنگی ها را که مینوشتم
دادم دستِ شما..
حرم نبودم..
فقط یک قاب قدیمی ما را بهم وصل کرده بود
انگار بچه ایی دست مادرش را در شهری غریب گُم کرده باشد
انگار خودم را در تو در حرمی که خیلی از بچه ها و بزرگترها هم گُم میشوند گُم کرده باشم
دورم ولی
دلم را جا گذاشتم
فرستادی پیکی که طلبیده ایی
پر دادم کبوتری که زیارتم را قبول حق کند
..
میگویند به من غریبه..
ولی پیک من همان کبوتری که از بالای بام خانه مان
پرواز کرد و
نشانه م دادت و دیگر ندیدمش
هرچند دیدم اما خیلی بعد نه با چشم با دلم..
و من ماندم غریبه ی رضوی
با اجازه ی شما..
#دل_میگذارم_گِرُو
#بِفاطمهُ_الزَّهراهء
- ۹۸/۰۵/۰۶