میدانی خدایت کریمِ کریم هاست ولی نا امید میشوی
گیر میکنی
و بدبختی از این جا شروع میشود
همین که با خودت دیگر روراست نباشی
زانوی غم بغل داری و کارت شده فقط که
کلمه ی نا امیدی را در ذهنت هجی کنی
ای ذات!
تو که میدانی خدایت عجیب خداییست عآشق پیشه!
شیوه ی او بگیر و منشین
همه ی اول و آخر همه چیز همین است که اول بدانی خدایت کریم تــــرین است و دوم ؛با این این کلمه،امیدوار شوی از هر ناامیدی
که نا امیدی توطئه است از ذهن تو از آدم هایی که خود را دل سوز نشان میدهند از دلسوزی های بیجای خودت یا دیگران
یا از همانهایی که امیدواریت را گره زدی اگر یک روز نباشند یک بار بی پاسخت بگذارند دیر کنند مایه ی نا امیدی هستند
آنوقت نه خبری از امیدست و امیدواری و
بی امید تو دلت را به خدا هم خوش نخواهی کرد
پس اگر کسی مایه ی امید و نا امیدی ات شد هیچ مگو
جز که خدایت داند و به او دلت خوش باشد
که اگر خدایت خیری داشت یا ترسی بر وجودت
نرو
و نا امید مشو هرگز
که او بی دلیل هیچ روا مدارد جز که تو
در وجودت دانی که ذات اویی
پس به ذات او مانوس تر بشو
که هیچ کس به ذات خود جفا مکند
حال آنکه او به ناکسان هم ظلم نمیکند هرگز
تو به خدای وجودت امید داشته باش
و با او همراه باش که مایه ی نا امیدی را فقط انسان ها برای هم میسازند
و اگر او را به عدالت میخوانی پس آنگونه باش
که اگر با تو عدالت رفتار کند
به آن راضی باشی
پس خیالت راحت!
#راضی_ام_به_رضایت_خدا
- ۹۸/۰۵/۰۷