او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

بسمِــ اللّــــــهِ و بِـــه نستعینْ

گاهی دلت تنگ است
آرزویت کم
به عمق نَفَس
گاهی سلامت کافی
میشود مرحم
السّلام علی الله
وقتی تو را کسی دارد
آرزو نمیکند
برآورده میکند
این آرزوهای کوچک
قانع نمیکنند
برای آمینی که خودش آرزوست
..
برایتان عشق آرزو میکنم
بروید عاشق شوید
...
خدا را دارید
همه چیز دارید
آرزو ندارید
برایتان بی آرزویی آرزو میکنم
..
*مینویسم آنچه بر من خوانده
بلکه این صدای آشنا بگوش اهلش شنیده شود
که از انسان فقط صدا میماند
مثل صدای خواندن یک شعر با صدای بلند
یا نجوایی در دل
از دمی که خلق کرد تا آهی که به خدا پیوست(آدمی)،
برای یکصدا شدنی که ادا کند کلمه ایی را که بینهایتِ ازلیِ اوست
و تلقین کرد به خواندن
آرزویی که هیچ فطرت پاکی انکارش نمیکند:<<دوستت دارم...
>>
گ‌.م‌.ع

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۲۹ - 00:00 :.
    +++++
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۲:۱۱ - سایت تفریحی چفچفک
    احسنت
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۰:۳۸ - سارا سماواتی منفرد
    💖💖💖
نویسندگان
  • ۱
  • ۰

وارونگی

"همیشه آنهایی درد بر دلت میگذارند
که میگویند دوستت داریم
نه نه
ما درد آنهایی را به دل میگیریم که دوستشان داریم"
و گیج گشته ام به چرایی درد
که اگر دوست داشتن درد است
چرا دوست داشتن..
بگویند مرض
بگویند خون و خونریزی
بگویند جنگ
بگویند فریب
ولی نه
دوست دارند ولی درد تنها یادگارشان میماند بر دلت
و تو از بی رحمی عشق
آنرا دروغ میپنداری
ولی عشق بی رحم نیست
بلکه اگر عشق
عشق باشد
باید در درد است
چون به زعم اثباتش به دنیا باید جواب پس بدهد
و در برابر دنیا
باید جواب پس بدهد
و جواب عشق چیست جز سکوت
که فقط عاشق و معشوق ترجمه اش دانند و بس
و وای به روزی که معشوق را تلقین دگر کنند
جز معنی سکوتِ عاشق..
و درد از این جا شروع میشود
از نفهمیدن
..رد شدن
و عشق این می شود ؛
سکوتی بی پایان از صدازدن....
درد هایی بی سایه که برای اثباتش
برای یقین به وجود داشتن عشق
به خاموشی مطلق میروی
میروی
میروی
پر از دردی که آفریده تا به درد آیی از فقدان عشق

و در درد عشق را کنکاش کنی ورای حاشیه هایی که درمان موقت تجویز میکنند!

  • ۹۸/۰۵/۲۲
  • گ.م.ع