گاهی فقط خودت را داری و خدای دلت را
هیچکس نیست
خود و خدایت
مثل عابری که خیلی ها از آن میگذرند
ولی فقط می آیند و میگذرند
ترسم از آن است که تنها باشم خودم
خودم
خودم...
عجب ترس بی تشبیهی ست..
آنروز چه بر سرم می آید
جز اینکه مـــــنم
یکی از رهگذران باشمـ
در دوردست آنهایی که می آیند و می روند
..
کمی تنهاتر..منم منمی که از من هم میگذرد..
ترس دارد
دیگر هیچکس صدای هیچکس را(خُدا... را)
(هیچکسی که همه کس اش خداست)
(همه کسی که خودِ من است)
نخواهد شنید
و از خُدا
فقط یک اسم می ماند
.
.
.
اصلا هرچه که به خدا مربوط
است میماند
جز خدا
#الفرار_ازین
جز اینکه
برگردم به خودم
- ۹۸/۰۵/۲۷