او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

بسمِــ اللّــــــهِ و بِـــه نستعینْ

گاهی دلت تنگ است
آرزویت کم
به عمق نَفَس
گاهی سلامت کافی
میشود مرحم
السّلام علی الله
وقتی تو را کسی دارد
آرزو نمیکند
برآورده میکند
این آرزوهای کوچک
قانع نمیکنند
برای آمینی که خودش آرزوست
..
برایتان عشق آرزو میکنم
بروید عاشق شوید
...
خدا را دارید
همه چیز دارید
آرزو ندارید
برایتان بی آرزویی آرزو میکنم
..
*مینویسم آنچه بر من خوانده
بلکه این صدای آشنا بگوش اهلش شنیده شود
که از انسان فقط صدا میماند
مثل صدای خواندن یک شعر با صدای بلند
یا نجوایی در دل
از دمی که خلق کرد تا آهی که به خدا پیوست(آدمی)،
برای یکصدا شدنی که ادا کند کلمه ایی را که بینهایتِ ازلیِ اوست
و تلقین کرد به خواندن
آرزویی که هیچ فطرت پاکی انکارش نمیکند:<<دوستت دارم...
>>
گ‌.م‌.ع

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۲۹ - 00:00 :.
    +++++
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۲:۱۱ - سایت تفریحی چفچفک
    احسنت
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۰:۳۸ - سارا سماواتی منفرد
    💖💖💖
نویسندگان

۷۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

راهِ عشق را باید رفت ؛

یا مثل شیرین تنها یا مثل فرهاد در راه یا مثل خسرو در تملک قصر یا مثل مجنون در کعبه یا مثل افلاطون عارفانه ایی در فلسفه یا مثل برخی با نگاه اول یا مثل شاعران رمانتیک یا مثل سنتی ها مجبوری یا مثل حیوانات غریزی یا مثل عروسک خیمه شب بازی کورکورانه یا مثل بچه ها کودکانه و بی غل و غش یا مثل مردگان در غار تنهایی یا مثل دیوانگان در رویای شاهزاده یا مثل مسالک در انزوای باطن یا مثل آگان در سرکوب یا مثل انسانهای کامل مبادی آداب یا مثل ایوب در صبر یا مثل بهلول در لودگی یا مثل شهدا در خون یا مثل پرهیزگاران در یاد خدا یا مثل پیرمرد پیرزنی عاشق و معشوق تا قبر !!

یا مثل خُدا ، نظاره گر ..

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

فریضه ی باطل

باید که جا بمانی در قلبم کمی بیشتر...

تا

فریضه ها باطل شود و 

یقین کنم که تنهایم..

آنقدر میخواهم با تو یکی شوم

تا

فقط

یک مَن از ما روی زمین تنها بماند...

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

آن خُسرو شیرین

دوست داشتن را باید چال کنند در قبر رویش حک کنند 

درغگو است

یک دروغ شیرین است ولی دل را میزند

دل شیرین را هم زد

شیرینی اش زندگی را شیرین نکرد

جز یک داستان تلخ که بجا ماند

نه شیرین شیرینِ عاشقی بود نه فرهادی آمد..

راه عشق را باید آمد و ماند

تیشه زدن ندارد

شیرینی پخش کردن ندارد

زندگی باید شیرین شود

عاشق باید بود 

تا به آن رسید

در راه عشق، عآشق هر که باشد،، فرهآد می شود 

وگرنه.. 

عشق را باید چال کنند در قبر،

رویش حک کننددروغ است 

 

عاشق همیشه فرهاد است چه فرهاد باشد یا نه..

چون عشق نامی ندارد.. 

فرهآد، هم مدتها گمنام بود و آنگاه که شیرین مُرد 

گفتند او فرهآد است 

عشق فقط فرهاد میشناسد فرقی نمیکند به چه نامی..

 عاشق، فرهاد است اگر نباشد هم

، میشود 

تا هر نامی که دارد عآشق باشد! 

فرهآد فقط یک نام بود

تا راستی ِ حرف را ثابت کند...

فرهادی که قِصِّه ی شیرین را تمام نکرد چه فرهادی...

خُسرو عاشق بود

بی تیشه ایی...

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

آسمانی دور

دل میسپارم بهـِ  خدا

 

دیگر از زمین رها شد دلم

،آسمانی مثل دور بودنت.... 

  • گ.م.ع
  • ۱
  • ۰

زینبانه بآید صبوری کرد..

هر رنج

را

....کوله بار ِ تنهایی یک جمع را او بهـ دوش کشید.. 

و اگر هم به زیبایی نرسید.... 

زیبایی دید....

.....خُدا..

را

 

پُشت پرده ی همه ی تنهایی ها

که اگر او باشد 

کافیست.. 

چون که او محرم اسرار شود 

دلم به بودنش شلوغ گردد و دیگر تنها نشود

 

راز زیبایی، دیدن خداست 

وگرنه هیچ ماجرای ِ خوبی بدون او، خیر نشود 

 

بآید صبوری کرد، زینبانه 

تنها ، ماندن به پای ِ خالق ِ عشق، عشق است، صبوری هم شآید نشود 

 

کوله بارم سنگین است،، مثل ِ زینب سلام الله علیها..

از اینجای ماجرا، 

تا خدا را دیدم،

همه چیز برایم زیبا میشود.... 

 

به جز خُدا که محرم نیست فی قلبی

حوصله میکنم، 

دنیآ یک روز برای همیشه،، 

بهانه هایش تـــــــــمام می شود

 

صلی اللّٰه علی قلب ِ زینب الصّبور 

کنار همه تنها،

ولی،، او همه میشود 

 

صبر میکنم 

تاریخ دنیآ مگر چند روز است همه اش؟! 

حوصله میکنم، 

دنیآ یک روز برای همیشه،، 

بهانه هایش تـــــــــمام می شود زیبا میشود به چشم همه آن زیباییِ که پشت ابر سیاه از چشم دنیا میگِریَد..

و از آنروز یا شبی که مادرم سربند یا زینب را به سرم بست یا علی علی در این منزل امنم که همه چیزش زیباست..چون خدایش زیباست.

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

گفتگویی مفید!

دل پرسید چرا عاشق نمیشوی ای مدعی عشق

عقل گفتش به تمنّا رسیده ام... 

دل باز پرسید چه نسبتی ست مگر،میان عقل و عشق 

عقل گفت که عشق قبل رسیدن بتو 

از من گذشته است..

باز پرسید اینهمه مدعی 

که فراق میطلبند ز عشق کیستند؟ 

گفت عقل:

بین هوا و هوس، گهگاه حس دوست داشتن هم دارند..

عقل آمد جدا شود ز دل و

دل به تمنّا اوفتاد 

عقل اجازه خواست که برود 

تا عشق هیچگاه از او 

سقوط نکند

دل دلش نیامد از عقل جدا شود

عقل به عقل افتاد و خودش را به خواب زد

دل فکر کرد عقل از کار افتاد

عقلی که چنین عقلی دارد باید عاشق باشد!

 

 
  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

فهم زندگی

زندگی یک (فهم) است؛

فکر زنجیر کنی یا پرواز، در همان خواهی (ماند)

ناشناس

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

بس

در شلوغی این شهر...

خاطره ات.. 

به اندازه ی لبخندی که بر لب مینشاند

به رد شدن از تمامِ ترافیک ها بس است مرا..

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

منتظرست

انتظار داری؟ 

،مَن فقط دعا میخوانم 

 

خُدآ زیاد،

منتظرت نمیگذارد 

 

[هنوز... استخوان به کارد،...نرسیده.. ]

انتظار داری؟

از من؟ 

 

،دعا بخوان 

خُدآ منتظرست 

تا تو انتظارش را به سر کنی.. 

منتظر توست 

تا بریزد در دستت، 

گوهرهای ِ اجابت را..

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

سوء برداشت

بِـه قَدرِ یک امتحان گفتم بُروو! 

 
 
،
میدانستم اگر نیایی، 
مُعَلِّم می شَوَم ؛
همآن را..
{عشق را}
 
اینبار تُو دیر کرده ای، 
رَد شُده ای، 
و تعلیم میدهم بِتُو ؛
همآن را..
{عشق را}
 
از همآن.. نسخه های عآشق کُشی ِ تُــــــو..
خواهم بگویم خداحافظ
و ترسم که بشنوی و
اشتباه برداشت کنی؛
بروی..
آهسته میگویم خداحافظ
باشد که نشنوی و
..
چیز دیگر میگویم
 
آهسته رد میشوم از تو
از همه چیز
از..
و رد میشوم
بی آنکه کسی بداند
آهستهء آهسته
 
و رد میشوم
تا تو آخرین مسیرم باشی
..باشی مسیرم..
که در ابدیت من است
از همه ی این یک لحظه ها میگذرم
برای وصلی جاودان
حتی از تو هم میگذرم
و بروی خودم نمیاورم
و..
باشد که بشنوی
گویم؛
نگویم..
شاید گفتم ؛ خدا..فظ!
  • گ.م.ع