او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

بسمِــ اللّــــــهِ و بِـــه نستعینْ

گاهی دلت تنگ است
آرزویت کم
به عمق نَفَس
گاهی سلامت کافی
میشود مرحم
السّلام علی الله
وقتی تو را کسی دارد
آرزو نمیکند
برآورده میکند
این آرزوهای کوچک
قانع نمیکنند
برای آمینی که خودش آرزوست
..
برایتان عشق آرزو میکنم
بروید عاشق شوید
...
خدا را دارید
همه چیز دارید
آرزو ندارید
برایتان بی آرزویی آرزو میکنم
..
*مینویسم آنچه بر من خوانده
بلکه این صدای آشنا بگوش اهلش شنیده شود
که از انسان فقط صدا میماند
مثل صدای خواندن یک شعر با صدای بلند
یا نجوایی در دل
از دمی که خلق کرد تا آهی که به خدا پیوست(آدمی)،
برای یکصدا شدنی که ادا کند کلمه ایی را که بینهایتِ ازلیِ اوست
و تلقین کرد به خواندن
آرزویی که هیچ فطرت پاکی انکارش نمیکند:<<دوستت دارم...
>>
گ‌.م‌.ع

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۲۹ - 00:00 :.
    +++++
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۲:۱۱ - سایت تفریحی چفچفک
    احسنت
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۰:۳۸ - سارا سماواتی منفرد
    💖💖💖
نویسندگان

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

جلوی خودمان یک حصار گذاشتیم 

نمیدانم شاید   گذاشتند :|

اسمش بود دیوار واقعیت ها 

آنقدر ماندیم پشت ش،که یادمان رفت     "واقعیت ها، مـا 

هستیم"

ما هستیم که به همه چیز معنی می دهیم

شاید این حصار را گذاشتند 

تا بگردیم و درب عبور از آن، بیابیم 

 

واقعیت چیست براستی؟ 

خدایی را که هســت 

یا تمام حصارهایی که جلوی باورمان، 

محض ندیدنی ها را یادآوری می کند و میرود

؟؟

آن چه هست،هست و آن چه نیست،نیست 

و آیا بودن و نبودن به دیدن و ندیدن مربوط است؟

 

_عنصر عشق_

 

ادامه بحث،

خودمان را قایم کرده ایم پشت دیوار واقعیت خود

و ساز تابوی جهل را کوک میکنیم 

و اولین نفری هستیم که از صدای گوشخراش آن عاصی میشویم 

اما آنقدر این صوت بلند است 

که شاید بعد از آن دیگر صداهای دیگر را نشویم 

آنجاست که کر و کور 

دنبال لمس صداییم! 

امان که صدا ملموس نیست!

 

ما حصار هستیم 

حصار خوشبختی خود حصار رفتن به سمت بهشت حقیقت 

حصار ماییم کسی نیست جز ما

جز اینکه ما به دیگران تکلم میکنیم 

جز اینکه ما سلام میدهیم و علیک میشنوییم 

یا هر سوالی و جواب آن

 

ما عشق تلقین میکنیم و عاشق هستیم 

فکر  میکنیم همیشه فکرمان درست نیست و شکست میخوریم 

عشق از اعتماد برمیاید و به صبر منتهی میشود و میان آن هر چه باشد شکل این درخت میشود درختی که با نیک باوری می روید 

و میوه میدهد

و تلقین بد تیشه به ریشه هر چه بودش میشود

 

خدا آنهنگام که ما را در راهی میگذارد ما را وام دار خویش میکند 

که برویم و به او اعتماد کنیم

به سمت خوشبختی برویم

 

 

 

 

خوشبختی چیست؟ 

آیا همان حصار معیار های معدود است؟یا 

حقیقت محض ِ نادیدنیِ لایتناهیِ محض است؟؟؟؟

 

به نظر من کسی که معیار دارد برای خوشبخت بودن، 

خویشتن را حصار کرده  و هیچگاه به وصف آن معنای نمیرسد

 

و نیز خوشبختی آنست که خودت را انکار نـــکنی 

نه فقط قسمتی از خودت را بلکه تمام خودت را از آنجا که 

سرچشمه میگیری 

 

بدانی متعلّق به روح والایی هستی 

که به دیدنی و،،،،  احتیاج ندارد   و

و عشق ِ او 

در ماوراء ست  ، دورتر از تصرف چشمان تو،

 

که ندیدنی را  ببینی، نشنیده بشنوی 

و قبل از همه چیز واقعیت را قبول کنی :/|

که تو واقعیتی نه هزاران حصاری که 

قراراست تو را غیر از تو کنند 

چه این حصار تو باشی چه فکر دیگران و چه جریان زندگی!

 

برای وصل به معشوق اوّل باید از تمام حصارها عبور کرد 

خطر کرد

در ماجرای این خطر 

معنی عشق را میفهمی

 

واقعیتِ عشق، هرگز 

در حرفهای عاشقانه بدلی، که از یاد میرود نیست

 

معنی عشق شبیه هواست

گرما و سرما سوزناک و ابری و یخبندان! 

و دلنشین 

عشق فقط بهار نیست 

 

حتی اگر از بهار شروع شده تا انتها در این مدار حبس نباشد

اما همیشه بهار،هست 

 

اصلا عشق چیست؟

عشق را عاشق میسازد چه معشوق باشد چه نه

ولی حرف اینست معشوقی که معشوق نیست کجا عشق خوانده 

که ورای آن طی میکند؟ 

پس عشق را عاشق مینگارد و با وصل به معشوق چرخه پایان میپذیرد 

 

اصلا عشق یک مثال دونفره هست یا تنها نیز هست؟ 

نمیدانم 

فقط میدانم این مفهوم آنجاست که تعلق خاطری نباشد چه این ماجرا معشوق داشته باشد یا نه، پروانه بدور شمع 

می سوزد

 

براستی آیا این پروانه پروانست یا خود را زیر پرطاووس به تماشا میگذارد؟ و خودنمایی میکند فقط؟

 

من فکر میکنم ؛

نسل عشق های فراموشکار و دروغین برچیده شده

اما 

نشده و من هنوز زیر واقعیت ها خودم را پوشانده ام

واقعیت عشق است 

که اگر هست یا نیست 

در بند عاشقِ لایتناهی ست 

و اگر از آن هیچ منفعت نیست

شوق پرواز چرا.... 

 

 

خطر کن عشق نادیدنی، ندیده گذشتن از همه چیز

را میطلبد 

و پرواز بالهای تو را نمیسوزاند 

باید برای عاشقی بی پر و بال پرواز کردن را هم تجربه کرد

تا معراج. 

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

شبیه عشق

صَبْـــر     عجین شده باتوست

شبیه عِشق ست 

 

عشق نیست

اما

مُعَرِّف عشق ست

 

و دلیل را میشود مُراد اینست

 

مُراد است 

صبر

 

 

صبر از عشق ما را به عشق می رساند 

صبر گوینده ی صریح گذشت است

 

صبر 

توقف نیست

صبر حرکت است به عشق 

و جز در عشق نیست

 

شاید، صبر، معجزه عشق است که اعجاز میکند

 

صبر زبان عاشقان است،آنگاه که از تحّیر عشق

زبانشان بسته میشود 

و دستانشان کوتاه 

صبر یک اصطلاح کاملاً عاشقانه است 

که زلیخا را زلیخا کرد...

 

ایستگاه سَرِ خطـ....نگه دار!

عشق و دیگر /\/\/\/|________

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

شکستنی

وقتی میشکند

گاهی آنقدر میشکند که دیگر نمی شود بندش زد

گاهی که همه ی تکه ها آنقدر 

خُرد میشود 

که گُم میشوند

در هم

اگر شکاندی به ترمیمش فکر نکن،

به این فکر کن دیگر 

چندبار

فرصت داری برای شکستن و پرداختن،

 

فکر کن به شکستنت همینگونه!

 

ترمیم؛نوعی تغییر است

باید کلی بها داد،نه اینکه چسب کاری درزهای شکسته معیوبش باشی 

باید وقتها گذاشت 

بند زد

و باید به این فکر کرد

باید دانست،

مثل اوّلش نمیشود 

،

چسب ها ؛ تجربه ها،و هشدار هایست که رویش حک شده

و

در نتیجه آن دیگر، 

آن نیست و نمیشود 

 

از اول فکر کن  ؛

مرگــــــ ، 

حُکم چینیِ نازکِ دلیست 

که تو بارها 

نه از سر عمد

بلکه برای تجربه! 

میشکاندی 

و فقط تظاهر به نشکستن دارد..

 

*چینیِ نازکِ احساسِ مَرا دست مزن 

 

چندشم میشود از لکه ی انگشت دروغ...

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

شعار زینبی

به همه‌ی اونایی که میگن مگه کسی که حجاب میگیره پوشیه میزنه پاکه

همه انسان‌ها شاید اشتباه کنند ولی خوب نوع اشتباه فرق می‌کنه.مثلا یکی اشتباهش مشخصه و همه می‌فهمند ولی یکی دیگه نه.پس نمیشه گفت هرکی پوشیه زد بده و هر کی پوشیه نمیزنه خوبه!!!

اصلا نباید معیار روی اینجور چیز‌ها باشه اما یکی حجاب کامل داره ولی یکی دیگه حجاب متفاوت.خوب ممکنه اون کسی که حجاب کامل مشکلش پنهان باشه(این بهتره) ولی اون یکی مشکلش جوری باشه که ما ببینیم(خوب اینو هم منبع کردن و گفتن هر گناهی داری بین خدا و خودتون بمونه.)

من و شما شاید خیلی چیزارو درست و خوب می‌دونیم اما چرا به همشون عمل نمی‌کنیم؟؟
بزارید جور دیگه بگم:چرا ما به آتیش دست نمی‌زنیم؟؟؟چون ایمان کامل داریم که این کار باعث سوختن دست میشه.
اما ایمان شاید برای بعضی کارها نداشته باشیم.
خیلیامون مشکلمون توی اصول دینه.والا ته دلمونم می‌دونیم چی درسته چی اشتباهه ولی حس عمل کردن نیست.مثلا من خیلی شنیدم از این مصاحبه‌ها که با خانم‌هایی که حجاب متفاوتی دارن انجام میدن و خانم‌ها میگن آره میدونیم اشتباست!!!(شایدم یکبار بگن وخیلی کوتاه رد شن).
اصول دین.

khbartar.blog.ir منبع ← خانواده برتر

 

#پوششِ_عفیفانه

#شعارزینبی

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

چمدان بستم

چمدان بسته ام

بگو یا عشقت در آن افکنم؟ 

 

یا    عشقم سوغات بیاورم؟ 

 

خب

 

هیچ مگو!

هیچ 

نمی خواهم بغض کنی! 

سر فرصت ان شاء اللّه! 

فرصت بسیارس! 

 

{قشنگ نیس }

 

خودم را در آن حبس می کنم

خودم را در چمدانِ ترکیده از

بُغضت،

شاید روزی ترکید!

  • گ.م.ع
  • ۰
  • ۰

درد دل ممنوع

درد دل کردن فایده ندارد 

برای کسی که دل ندارد      یا دارد،      دل دارد،   یا

دل ما را ندارد،

یا ...

چه فرق می کند 

درد گفتن ندارد

درد شرح ندارد

زندگیست...        که باید اجرا شود

و تمامـ

با خودت درد و دل کنی و به خودت گوش کنی

میبینی خیلی دردها آنقدر درد هم نیست که مینماید

خودت لااقل به خودت گوش بده

گوش شنوای خودت باش

مثل خُلوچلها که با خودشان حرف میزنند و بعد یکهو میبینی زده زیر خنده!

..

آنوقت که میبینی درد که نداشت هیچی خنده هم دارد!

ولی با هر که درد و دل میخواهی بکنی قبلش روی خودت هم حساب کن..

شاید منصرف شدی

#دردودل_بی_دردودل!

  • گ.م.ع