او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

بسمِــ اللّــــــهِ و بِـــه نستعینْ

گاهی دلت تنگ است
آرزویت کم
به عمق نَفَس
گاهی سلامت کافی
میشود مرحم
السّلام علی الله
وقتی تو را کسی دارد
آرزو نمیکند
برآورده میکند
این آرزوهای کوچک
قانع نمیکنند
برای آمینی که خودش آرزوست
..
برایتان عشق آرزو میکنم
بروید عاشق شوید
...
خدا را دارید
همه چیز دارید
آرزو ندارید
برایتان بی آرزویی آرزو میکنم
..
*مینویسم آنچه بر من خوانده
بلکه این صدای آشنا بگوش اهلش شنیده شود
که از انسان فقط صدا میماند
مثل صدای خواندن یک شعر با صدای بلند
یا نجوایی در دل
از دمی که خلق کرد تا آهی که به خدا پیوست(آدمی)،
برای یکصدا شدنی که ادا کند کلمه ایی را که بینهایتِ ازلیِ اوست
و تلقین کرد به خواندن
آرزویی که هیچ فطرت پاکی انکارش نمیکند:<<دوستت دارم...
>>
گ‌.م‌.ع

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۲۹ - 00:00 :.
    +++++
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۲:۱۱ - سایت تفریحی چفچفک
    احسنت
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۰:۳۸ - سارا سماواتی منفرد
    💖💖💖
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

گردباد

باد که میوزد همه کائنات جابه جا میشوند 

می هراسند 

به پناهگاه می روند حال آنکه باد تنها پناهگاه اوست

به کجا برود

؟؟؟؟

کاش دلها

هم با هر وزشی جابه جا شود

بریزد

تمام کینه ها را فراموش کند

و به پناهگاه خود برود حتی اگر باد باشد 

و اگر روزی برسد باد از گردباد فرار کند

بفهمد که چه ترسناک میشد وقتی میوزید 

و میراند

 

نمیگویم جبلّت را رها کن

بِوَز 

آهسته و پیوسته 

تا سوی دل کسی باشی

و تحسین کنند از یاد نسیم 

و به سراغت آیند آهسته و پیوسته بمانند 

تکیه دادن به باد آخرش افتادن است

وقتی هروقت دور یک چیز میچرخد..

لباسم را میتکانم

آن که می اندازد بدون شک خواهد افتاد

اگر بادست به گردباد

و اگر دل است از دل

از چشم

افتادنی میفتد

چون از پایه لق است

منم گردباد میشوم

تا در باد و بود گیر نکنم

به دور خودم میچرخم

همه ی بادها را با خودم به رقص درمیاورم

میچرخم و میچرخم و خالی میشوم از باد

از چیزهایی که متوفم کند

پیشی میگیرم به خود

دور از فراغت جهان

عاشقانه در آغوش خویش

آهسته نه اینبار طغیانگر

  • ۹۷/۰۱/۰۳
  • گ.م.ع