او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

بسمِــ اللّــــــهِ و بِـــه نستعینْ

گاهی دلت تنگ است
آرزویت کم
به عمق نَفَس
گاهی سلامت کافی
میشود مرحم
السّلام علی الله
وقتی تو را کسی دارد
آرزو نمیکند
برآورده میکند
این آرزوهای کوچک
قانع نمیکنند
برای آمینی که خودش آرزوست
..
برایتان عشق آرزو میکنم
بروید عاشق شوید
...
خدا را دارید
همه چیز دارید
آرزو ندارید
برایتان بی آرزویی آرزو میکنم
..
*مینویسم آنچه بر من خوانده
بلکه این صدای آشنا بگوش اهلش شنیده شود
که از انسان فقط صدا میماند
مثل صدای خواندن یک شعر با صدای بلند
یا نجوایی در دل
از دمی که خلق کرد تا آهی که به خدا پیوست(آدمی)،
برای یکصدا شدنی که ادا کند کلمه ایی را که بینهایتِ ازلیِ اوست
و تلقین کرد به خواندن
آرزویی که هیچ فطرت پاکی انکارش نمیکند:<<دوستت دارم...
>>
گ‌.م‌.ع

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۲۹ - 00:00 :.
    +++++
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۲:۱۱ - سایت تفریحی چفچفک
    احسنت
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۰:۳۸ - سارا سماواتی منفرد
    💖💖💖
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

عشق پرنده وار

عشق را نهادند در قفس 

پرنده چشید

 

و دگر باره خواست

ندادندش گفتند نایاب ست 

پرنده چــشم فرو بست و به انتظار ماند

 

عمر پرنده نیز سر کشیده بود

در قفس ماند ولی اسیر عشق نماند 

عاشقان اگر پرنده بودند پس

خیال عشق مکن

 

آنکس که عاشق است حتی پرنده شود هم

نمیپرد

جز بر بام صاحبش..

 

 

پرنده های دیگر از پرنده ی مُرده پرسیدند ؛

نتوان سرّ عشق به هرکسی،چشاند '

 

سوال پرسیدند مگر عشق چیست 

گفتند اول عاشقان را ادب کنید 

سوال پرسیدند :مگر ادبـ ندارندـ؟

گفتند:

معشوقان را ادب کنید 

سوال پرسیدند ادب چیست زندانبان؟ 

 

گفت ند 

به زندان عشقـ عادت کنید

 

 

یادبگیرید در این زندان عاشقی کنید 

وگرنه سوالش نپرسید از هر کس

 

پرندگان یک به یک مُردند گفتند در ره عشقـ.

گفت صبووری کنید

 

فاتحه خواندند بر عاشق

ولی آن عشق عشق نبود 

چون صاحب نداشت

 

پرنده ایی که صاحب دارد صاحبش نمیگذارد بمیرد

و عاشق و معشوق هم را

حال خود را در عشق آموختن نیک کنید

ولی روی بام که نشستید،ننشینید

که نه هر عشق عشق است

و نه هر صاحبی ؛ معشوق

  • ۹۷/۰۲/۱۴
  • گ.م.ع