او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

بسمِــ اللّــــــهِ و بِـــه نستعینْ

گاهی دلت تنگ است
آرزویت کم
به عمق نَفَس
گاهی سلامت کافی
میشود مرحم
السّلام علی الله
وقتی تو را کسی دارد
آرزو نمیکند
برآورده میکند
این آرزوهای کوچک
قانع نمیکنند
برای آمینی که خودش آرزوست
..
برایتان عشق آرزو میکنم
بروید عاشق شوید
...
خدا را دارید
همه چیز دارید
آرزو ندارید
برایتان بی آرزویی آرزو میکنم
..
*مینویسم آنچه بر من خوانده
بلکه این صدای آشنا بگوش اهلش شنیده شود
که از انسان فقط صدا میماند
مثل صدای خواندن یک شعر با صدای بلند
یا نجوایی در دل
از دمی که خلق کرد تا آهی که به خدا پیوست(آدمی)،
برای یکصدا شدنی که ادا کند کلمه ایی را که بینهایتِ ازلیِ اوست
و تلقین کرد به خواندن
آرزویی که هیچ فطرت پاکی انکارش نمیکند:<<دوستت دارم...
>>
گ‌.م‌.ع

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۲۹ - 00:00 :.
    +++++
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۲:۱۱ - سایت تفریحی چفچفک
    احسنت
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۰:۳۸ - سارا سماواتی منفرد
    💖💖💖
نویسندگان
  • ۱
  • ۰

وضو گرفتم

تکه ای پارچه برداشتم.. 

دوختم 

اسمش روبند است 

#روبند 

#میگویند لباس عفاف است 

رو را می پوشاند 

از تاریکی..

از نگاه هرز

و رویم را میگشاید به نور..

به فاطمه بودن

فاطمهء (زهرا)،مرا تبرک این صفت میکند..

 

من می دوختم آن پارچه ی کوچک را..

اما 

فاطمه س 

دوخته آنرا 

کاب بر صورتم.. 

تا تاریکی، 

به نورِ دُخترانه ام.. سرایت نکند

و نور زیر آن تکه پارچه بدرخشد مرا..

نور فاطمگی

#دُختری.. 

تا وضو ام، هر بار که میپوشم این لباس را..مسح دست دوخته ی مادرم باشد..

آن پارچه ی کوچک دستدوز مادر

میبندم و

رو میگیرم

مسح میکنم بنور (زهرا)یی، تا تبرک این صفت باشم ان شاء اللّٰه..

#تا زهرایی زندگی کنم#دُختری کنم برای مادرم#زهراوار

دست دوخته ایی که یک تکه پارچه نیست

دست مادریست نوازشگر دخترش..

  • ۹۷/۱۰/۲۹
  • گ.م.ع