او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

بسمِــ اللّــــــهِ و بِـــه نستعینْ

گاهی دلت تنگ است
آرزویت کم
به عمق نَفَس
گاهی سلامت کافی
میشود مرحم
السّلام علی الله
وقتی تو را کسی دارد
آرزو نمیکند
برآورده میکند
این آرزوهای کوچک
قانع نمیکنند
برای آمینی که خودش آرزوست
..
برایتان عشق آرزو میکنم
بروید عاشق شوید
...
خدا را دارید
همه چیز دارید
آرزو ندارید
برایتان بی آرزویی آرزو میکنم
..
*مینویسم آنچه بر من خوانده
بلکه این صدای آشنا بگوش اهلش شنیده شود
که از انسان فقط صدا میماند
مثل صدای خواندن یک شعر با صدای بلند
یا نجوایی در دل
از دمی که خلق کرد تا آهی که به خدا پیوست(آدمی)،
برای یکصدا شدنی که ادا کند کلمه ایی را که بینهایتِ ازلیِ اوست
و تلقین کرد به خواندن
آرزویی که هیچ فطرت پاکی انکارش نمیکند:<<دوستت دارم...
>>
گ‌.م‌.ع

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۲۹ - 00:00 :.
    +++++
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۲:۱۱ - سایت تفریحی چفچفک
    احسنت
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۰:۳۸ - سارا سماواتی منفرد
    💖💖💖
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

واگذاری مطلق

ظلم میکرد ولی گردن نمیگرفت
اما فعل ظلم بود
ظالم ها هیچوقت خودشان را ظالم نمینامند حتی ظالمترینها
راستی آدم ها چرا ظلم میکنند؟؟

مگر آدم ها حیوانند؟؟

پس کِی جنگ آدمها تمام میشود؟؟نه مذاکره ایی به توافق میرسد نه صُلحی..
ظلم میکند تا به او ظلم نکنند
چون قبلا به او ظلم شده؟
یا شاید ظلم کردن برای هر کس مفهوم و درجه ی متفاوتی دارد؟!
شاید هم ظلم میکنند چون فکر میکنند کسی که به او ظلم میکنند مظلوم نیست و با ظلم کردن مظلوم نمایی میکنند تا همه ی امتیازها سمت خودشان برگردد

مظلوم میتواند از خودش دفاع کند؟یا کسی که مظلوم نمایی میکند؟
پاسخ چه اهمیتی دارد وقتی در نتیجه همه و همه با هر دین و قومیت و اندک فهمی میدانند ظلم گناه است و ظلم میکنند
به نظر من کسانی که ظلم میکنند از حقیقت خویش گم گشته اند و میدانستند یا نمیدانستند اکنون یعنی در زمانی که هر گونه ظلم میکنند(هر گونه گناه)یادشان رفته چه ارجی برای خداوند عزیز دارند
نمیدانند چه مقامی را از پیشگاه او از دست میدهند.. مقام انسان بودن.. اشرف مخلوقات بودن..
مقام بندگی..
وگرنا انسان اگر بداند خدا با او فاصله ای ندارد (هیچ فاصله ای)...نمیتواند ظالم باشد و هم در محضر احدیت خداوند بماند...
مثل دو خط موازی
اصلا گناه با ذات مقدس خداوندی که هیچ چیز و کسی در صفات متعالی به گرد او نمیرد چه نسبتی دارد؟..حال که انسان نیز از خداست چطور میتواند با هر توجیهاتی خود را از آن تعالی به خاک بیندازد؟(که متاسفانه نخستین انسان،آدم هم چنین خبطی کرد)
این است که سرنوشت انسان گنهکار همانطور که در کتاب آسمانی قرآن کریم آورده..
جهنم است

انسانی که یکبار از بهشت عدن خود را به زمین کشانده ،از زمین کجا برند جز جهنم انسانی که خود را ذلیل کرده؟
یعنی ای انسان انتخاب کن یا گنهکار باش ظالم باش و به خودت و نفست ظلم کن یا بنده باش و سرور عالم..
انسانی که به زبان ظالمیت را از صفاتش انکار میکند چه فایده وقتی خودش هم میداند چنین ظلمی کرده..
ظلم هر گناهیست هر #ذره _صدمه ای که به خودش یا دیگران میزند
چه هزاران سال بگذرد و همه یادشان رود چه در هر حال..تا اثری از آن گناه موجود است..به احتساب اینکه هر گناه و بعبارتی هر فعل انسان چرخه ایی در زمین عوض میکند و معیاری نمیتوان برای درجه ی گناه قایل شد حتی برای یک خم به ابرو آوردن..
هر گناهی که هزاران سال هم که بگذرد حتی اگر مظلوم هم یاد نیاورد و از دنیا رفته باشد اگر آثار گناه هنوز در چرخه باشد کارما متوقف نمیشود برای تک تک شرکت کنندگان! ، خدایی که در یادش فراموشی نفوذ نمیکند و این نسبتی ست که همه ظالمان به خدا میدهند و دست از توبه برمیدارند و نیز خیالشان را آسوده میکنند به بخشش خدا که نمیدانم خدا را چه فرض باطل کرده اند..
همه میگویند خدا میبخشد حلالیت میگیرند دم مرگشان یا فکر میکنند طرف فراموش میکند یا در مسجد و روضه و تسبیح گناهشان را با ثواب حوری و شراب عسل معاوضه میکنند که زهی خیال باطل!

همین خدای پر از صفات دوستی و لطف در جای خودش شدید ترین انتقام گیرنده است...برای همین است که روایت است اگر ظلمی بشما شد به خدا واگذار کنید چون برخی با انتقام خود ظلمی به ظلم جهان اضافه میکنند...
و اگر جز این بود عدالت خداوند کجا بود..
و نیز روایت است که بخشنده باشید ببخشید تا خدا بشما رحم کند
زیرا همان آدم های مظلوم هم گاهی ظالم بوده اند..چه دل کسی را بدرد آورده باشند یا حرامی(هرکاری که کوچکترین احتمال ضرری در آن باشد) به خود یا دیگری روا داشته اند که بزرگترین و سخت ترین حق الناس(شامل خود انسان هم میشود) است..چه ضررهای کوچکی که حتی بچشم هم نمیاد


در نهایت تمام این صحبت این را میخواهد عرضه دارد که انسانی که خودش را بشناسد که چه ذات شریفی در او نهادینه است دست از ظلم برمیدارد
و دیگر که ..ظلم نکنیم تا ظلم نبینیم
گاهی انسانها دچار عواقب اعمال خود (چه کوچک یا بزرک)مشمول حوادثی میشوند که در دل یا به زبان از خداوند شاکی هستند
بعضی ها هم میگویند امتحان خداست
خیلیها دعا میخوانند،صدقه میدهند
بلا رفع میشود
ولی حق است هر چه بما میرسد حق است
در مملکت خدا ناحق نداریم
قول خودش است او حق است و با ما بحق میکند
ما اگر دچار بلا شدیم نگردیم دنبال اسباب و علل
بگردیم دنبال خودمان و دست خودمان را اول از همه بگیریم
چه جا گذاشته ایم در کوچه پس کوچه های اعمالمان..
ما کی هستیم که بخواهیم شاکی خالق خود باشیم؟؟
ولی مگر او را ظالم شناخته ای که نسبت ناروا میدهی و شکایت به چه؟جز خویش
که از او جا مانده
از خودِ واقعی خود...

لاجرم به اختیار

و بلااستفاده گذاشتن وجدان فطریمان..

ما نمیتوانیم ظلم هایی را که کرده ایم را لیست کنیم و یک به یک جبران کنیم
ولی اگر هیچ نتوانیم میتوانیم از این ببعد خیر برسانیم به همه
مثل خدا باید باشیم اگر میخواهیم بنده ی او باقی بمانیم
خیر برسانیم چه با یک پیام خشنود کننده چه با.... خدا بودن یعنی همه ی سهمت را بگذار
هر چه داری
یعنی همه ات را بسپار به خودش
خوبی کردن حد و مرز ندارد
چون حد و مرز همه چیز خداست


و خدا زمین را بهشت میکرد
اگر همه ی زمین را به خدا واگذار میکردیم به عنایتِ اختیار.....

نه جهنمی که به آن مجبور شویم..

خیالت راحت،
نترس که اگر همه ات را برای خدا کنی
همه ات رها شود
که این نیز ظلم است به خلوص حقیقتت
که خدا را هر آنچه بیابی
و درک کنی
او همان را روزیت دهد
#هر لقمه ای که برمیداریم همان روزی ماست
همان

...

او ظالم بود 

دیگر شُده بود عادت ما

دیگر جایِ شکایتی انگار نبود

در بین مردم فقط به اندازه ی حرف و حدیثی جای داشت و نقل غیبتها 

 

کم کم، کم کم

زندگی که جریان داشت

بُرد با خودش به دنبال جریانِ ...نبودن.. 

..... و دیگر واقعا نبود

هیچ حسی هم انگار نبود و انگار مینمود به نبودن نیز

انگار....

 

عِـــشق.. 

 

شده است طعمه ی حرف

حرفِ دوست داشتن 

و انگاری از هوس

 

 

...ادامه دارد..

او ظالم بود

و عشق سکوت کرد به حُرمتش 

برای بقایی انفرادی 

اما

فقط بقاء..

 

او بهانه جور میکرد و عاشق و معشوق هیچ یک

نمیدانستند 

و

نه عاشق ظلم کرد

نه معشوق

 

.

.

.

نمیدانستند.. 

که او ظالم بود..

و مظلوم است عشق 

و آن ظالم است ؛

(دُنیا) 

 

...محلِ عُقده های رانده شدن 

از عشق العُشاق 

 

اللّٰه عزَّوجلّ

 

 

و عشق بی علم به او

در خلاصه ی هیچ هم نگنجد 

این تباهی 

.

او ظالم بود؛

_دُنیا_

دنیایی که به جهنم بکشاند انسانِ بهشتی زاده را ظالمی است که مانندش نیست..

عشقی که میکُشد از مخلوقِ عشق،

چه حُکمی دارد جز جهنــــــم؟......

*گردن بگیرد یا نه ظالم از گردنی که نگرفته آویخته میشود به چوبه ی داری که خودش طنابش را بسته بود*

 

عاشقی که به عشقش نمیرسد چون به عشق ظلم شده اگر مظلوم نمایی نکند و ظلم دیگر، به خدایی میرسد که به عشقش رسیده باشد..

شاید به عشقی عشق تر...

....و من عشق را مطلقاً به خُدآ 

واگذار میکنم

#واگذاریِ_مطلقْ

#عشقِ_از_دست_رفته 

#انتقام_از_دنیا

#دنیازادگانِ_متحیر_از_دنیا!

  • ۹۸/۰۵/۱۸
  • گ.م.ع