او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

به دنیا آمدم عاشقش باشم..همین که صدا زد شناختم!

او صدایم زد

بسمِــ اللّــــــهِ و بِـــه نستعینْ

گاهی دلت تنگ است
آرزویت کم
به عمق نَفَس
گاهی سلامت کافی
میشود مرحم
السّلام علی الله
وقتی تو را کسی دارد
آرزو نمیکند
برآورده میکند
این آرزوهای کوچک
قانع نمیکنند
برای آمینی که خودش آرزوست
..
برایتان عشق آرزو میکنم
بروید عاشق شوید
...
خدا را دارید
همه چیز دارید
آرزو ندارید
برایتان بی آرزویی آرزو میکنم
..
*مینویسم آنچه بر من خوانده
بلکه این صدای آشنا بگوش اهلش شنیده شود
که از انسان فقط صدا میماند
مثل صدای خواندن یک شعر با صدای بلند
یا نجوایی در دل
از دمی که خلق کرد تا آهی که به خدا پیوست(آدمی)،
برای یکصدا شدنی که ادا کند کلمه ایی را که بینهایتِ ازلیِ اوست
و تلقین کرد به خواندن
آرزویی که هیچ فطرت پاکی انکارش نمیکند:<<دوستت دارم...
>>
گ‌.م‌.ع

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۲۹ - 00:00 :.
    +++++
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۲:۱۱ - سایت تفریحی چفچفک
    احسنت
  • ۳۰ آبان ۹۸، ۰۰:۳۸ - سارا سماواتی منفرد
    💖💖💖
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

نا پیدا..

رد شد
آن قوطی شیشه ای کوچک،
در پهنای ناپیدایِ دریا،

آن عشق،
میرفت..

در حین رفتن در تضاد با عشق پیمان می بست
وقتی در حافظه اش چیزی
پدید آمده بود
به نام از یادرفتگی..

قوطی شیشه ای گم شده بود در دریای پهناور دنیا
آری عشق گم میشد
و من تماشا میکردم،
چینش دنیا را
که نامردانه عشق را در خودش میبلعد

و دست بسته،
عاشق و معشوق تماشا میکردند
غرق شدن آن قوطی شیشه ای
که ترک برداشته

میرفت

و کسالت عشق از نگاه های عاشقی
سرازیر میشود
که به گریه خندیده و بغضش را
سکوت کرده
چه انگیزه ای کند جز پیدایش معشوق
به دریا میرود..ولی نگاه در نگاهش
گُم..
و آن شیشه دیگر نیست
و یک خاطره تاوان غرق شدن پس میدهد
و عاشق
دیگر،
نیست..

  • ۹۸/۰۵/۲۸
  • گ.م.ع

نظرات (۲)

اخه خیلی قشنگ و رویایی بود.اینقدر خوب بود که داشتم تشبیهش میکرم به شعرای حسین پناهی.اونم اینقدر باهوش نگاه میکنه به همه چی!
قشنگ بود واقعا!
پاسخ:
تشکر از نظرات هوشمندانه ی خودتون!
اینو خودت گفتی؟!!؟ 0_0